۱.ز من پرسید برای چه زنده ایی؟ خواستم بگویم برای تو... ولی گفتم برای هیچ. دوباره سوال کرد برای چه زنده ایی؟ می خواستم فریاد بزنم برای تو... ولی گفتم برای هیچ. به او گفتم تو خود برای چه زنده ایی؟ در حالی که درون چشمانش اشک حلقه زده بود گفت برای آن کسی که برای هیچ زنده است زنده ام
***
۲.بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش میکند را هم خوش بو میکند
***
۳.یکی میدونه که دوسش داری.یکی هم نمیدونه.
بیچاره اونکه فکر میکنه دوسش داری!!
***
۴.از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ،هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشه
***
۵.یه سواله که ذهن منو مشغول کرده، مثل خوره افتاده به جونم...: آخه گاو حسن که نه شیر داره نه پسون چه جوری شیرشو بردن هندستون؟
***
۶. به دریا بنگرم، دریا تو بینم. به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم. نمیدونم چه کس بر عینکم رید، که هر جا بنگرم آنجا تو بینم
***
۷. آدما مثل یک کتاب میمونند که تا وقتی تموم نشن برای دیگران جالبن پس سعی کن خودتو جلوی دیگران تندتند ورق نزنی چون اگه تموم بشی مطمئن باش میرن سره یه کتابه دیگه
***
۸. قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن
***
۹.وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه میکنن!!
***
سلام خیلی باهال بوود لینکت میکونم